فیلم های درام ایرانی جدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینمای ایران» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عرق سرد

 

 

عرق سرد اسیب شناسی خانوادگی
سهیل بیرقی با اولی ساخته متفاوتش «من» دقت بخش اعظمی به خویش جلب کرد . فیلمی که بیشتر با مخاطب یگانه رابطه برقرار میکرد و فرم ساختاری متعدد فیلم آن را متفاوتی و ویژه می کرد . بیرقی در «من» اثبات کرد که سینما را می شناسید و لهجه تصویر را عالی بلد است . «من» فیلمی مذاکره محور با یک قهرمان زن خیره کننده که تا به امروز نمونه‌اش را ندیده بودیم , شخصیت‌های فرعی جالب و دوست‌داشتنی و یک ماجرا نامتعارف , استارت خیر برای بیرقی محسوب می شد , شروعی که فیلم دوم بیرقی را در زمره شغل های مورد توقع قرار می‌داد . «عرق سرد» Cold Sweat دو‌مین تجربه فیلم‌سازی بیرقی , با اولی کارش مضاعف متعدد است . این توشه بیرقی در ادامه نمایش یک درام لبریز افت‌وخیز و قصه‌گو رفته است و دست روی یک زمینه با اهمیت و جنجالی گذارده است .
بیرقی برای دو‌مین فیلمش , روایت زنی را داستان میکند که راهبر گروه ملی فوتسال است و در فرودگاه برای کمپانی در مسابقه فینال متوجه میشود همسرش اورا ممنوع‌الخروج نموده است . داستانی که زیاد به اتفاقی که برای نیلوفر اردلان , راهبر گروه فوتسال کشور ایران , به زمین خورد شباهت دارااست ; درواقع یک نوسازی بدون نقص از این روی داد است . بیرقی با دومی کارش نشان اعطا کرد که گرفتاری دستمزد زنان داراست و به نمایش کشیدن قهرمان زن یاغی , دسته دوستداشتنی او از قهرمان است .


ولی «عرق سرد» باوجوداینکه ازلحاظ قصه‌گویی و رشد درام خوب تر از «من» میتواند با مخاطب عام رابطه برقرار نماید , خیر در فرم و ساختار ناب بودن این فیلم را دارااست و خیر در پرداخت شخصیت اساسی فیلم . «عرق سرد» فیلمی است به‌غایت زنانه , البته برخلاف «من» این روح زنانه در تاروپود نوشته دمیده نشده است و در تراز اثر و در قالب شعارها و سوار بر تحریک احساسات مخاطب باقی‌مانده و این‌گونه روایتش را به‌پیش می برد . شخصیت‌پردازی حاذق که از بیرقی در اولی اثرش چشم بودیم در «عرق سرد» راهی نیافته است و فیلم‌نامه ضعیف و پرداخت نه‌چندان قابل دفاع بیرقی کل قصه را مشابه یک ملودرام زناشویی معمولی نموده است . شخصیت افروز اردستانی ( باران کوثری ) مانند شخصیت آذر فیلم «من» کاریزماتیک , معماگونه و جالب نیست . شخصیت افروز دم‌دستی و بد‌سلیقه پرداخت‌شده است و جز واکنش‌های هیجانی و طغیان و عصیان بی‌دلیل هیچ سرنخی به تماشاچی نمی‌دهد . همین بی‌سلیقگی در پرداخت شخصیت افروز به شخصیت مرد روایت , یاسر شاه‌حسینی با بازی امیر جدیدی نیز سرایت نموده است و لج بازی و مخالفت او خیر راهی به منطق دارااست و خیر از شم سرچشمه می گیرد و تنها یک فعل منفعل برای پیشبرد ماجرا است .

شخصیت یاسر به‌گونه‌ای تعریف‌شده است تا مخاطب بدون چاره باشد از او متنفر باشد و بعد از آن حقیقی و واقعی شخصیت حذف‌شده است , گرچه در فعالیت و در مواجه با افروز , یاسر واقعی‌تر است و از تماشاچی بیشتر نیز طینت پنداری می گیرد . درنتیجه تماشاچی , در شرایطی‌که بخواهد احساساتش را کنار بگذارد و منطقی به جریان رویدادها نگاه نماید , نمی‌تواند روایت را بررسی نماید و صحیح و نادرست را تفکیک نماید . تماشاچی در مواجه با «عرق سرد» درصورتی که عنان احساساتش را به دست بگیرد و همچون علاقه مندان مجازی افروز بنر کمپین “ اینجانب نیز افروز هستم ” در دست نگیرد , بین یک دعوای زن‌وشوهری بچه‌گانه حیران میشود و علت حساس تمامی این کشمکش‌ها که حق زن نسبت به خروجش از مرزوبوم است را فراموش مینماید . بیرقی به‌جای پرداخت روایتش , با هرج و مرج مهیا کردن بیهوده و نگاهی جانب‌دارانه و ستیزه‌جویانه , مانند قهرمان فیلمش , تماشاچی را مجاب مینماید همراه وی شود و بپذیرد که بایستی در تالار بیستد و فریاد حق‌خواهی رمز دهد حال‌آنکه درنهایت , تماشاچی بیشتراز آنکه تیر انتقاد و فریادش را در جهت یک ضابطه ناعادلانه بگیرد , سرگرم مساله جزئی زناشویی میشود و دلش به هم اکنون افروز می‌سوزد و احتمالاً از یاسر متنفر میگردد .

هدی زین‌العابدین باران کوثری
از سمت دیگر , ارتباط افروز و دوستش مسیح ( هدی زین‌العابدین ) در سکانس‌هایی شائبه‌ای بوجود میاورد که یا این که بایستی مستقیماً به آن پرداخت می شد یا این که به‌کل از روایت حذف میشد , چون این شک وتردید و حدس و گمان به بدنه فیلم‌نامه جراحت می‌زند و تماشاچی را مجاب می نماید چیزی است که وی از آن خبر ندارد و نمی‌تواند اجزای روایت را رمز جایش قرار دهد .
باوجود کلیه این‌ها , «عرق سرد» را می بایست ستود ; چون شروع‌کننده راهی است که سال ها پیش بایستی در سینما استارت میشد .
 

  • shadi mehri
  • ۰
  • ۰

عصبانی نیستم یک چالش اجتماعی
نوید یه دانشجوی کرد ستاره‌دار است که بعد از سالیان درس قرائت و زحمت کشیدن , غیر از ستاره , هم‌کلاسی‌اش در کالج و مامان پیرش در کردستان چیز دیگری ندارد . وی نیز برنا دیگری است که منزل خویش را به آرزو یک معاش خوبتر رها کرده و برای فردایی خوبتر جنگیده و در غایت تهران او‌را بلعیده است . برای اکثری از جوان ها , نوید فراوان آشناست و بدون شک گوشه‌ای از اورا در خویش پیدا میکنند . البته نوید یک تیپ کاراکتر نیست . وی نماینده مهاجران , دانشجوها یا این که قشر خدمتکار نیست . وی یک برنا اهل ایران است که از کلیه جا تردشده , شیفته است و آرزو چندانی به معاش ندارد .

«عصبانی نیستم!» حکایتی نسلی است که چاره‌ای از کشتن معاش در وجودش ندارد

رضا درمیشیان به نیکی از شعارسرایی و جانبداری خودداری نموده است و به نوید و زندگی‌اش اهمیت داده است . فیلم «عصبانی نیستم» همت کرده تا جهان را از حیث آشفته و خشمگین نوید نشان دهد و به تماشاگر بفهماند که چرا جوانی نظیر نوید چنین احساساتی داراست . خوف و خودسانسوری نوید پیشین از ستاره‌دارشدنش اکنون جای خویش را به درماندگی داده‌اند . آقای پزشک معالج روانپزشک با صدای خسته , بی‌روح و پیرش در واقع بیان کنده لحن جزو جامعه علیه جوانی مثل نوید است . نقص‌ نوید خیر با قرص حل میشود و خیر پیام‌های مثبت و انگیزشی آقای پزشک و ستاره و آیا ابدا برای شخصی مثل نوید , چه بسا سوای در حیث تصاحب کردن ستاره‌داربودنش , امیدی هست؟
اگر چه گفته شد که نوید نماینده قشر و گروهی نیست و تیپ کاراکتر نیز نیست , البته به خیر می‌توان اشخاص متعددی نظیر او‌را پیدا کرد . نوید از نسلی است که مهمترین دوران زندگی‌اش با بدترین دوران سیاسی کشور‌ایران هم زمان شده‌است و فیض این دوران فسادی است که کلیه طرق ممکن برای یک شخص سلامت را بسته است . اگر‌چه فیلم قضاوت نمی کند و چه بسا پسر برنا صاحب و مالک ساختمان بلند هم بشر بدی نشان داده نمی شود , البته جواب بدین سوال که «جوانی نظیر نوید برای معاش کردن بایستی چه کند» را نمی‌دهد و تماشاگر خویش را به یافتن جواب ترغیب می نماید . نکته مثبت دیگر فیلم «عصبانی نیستم» این است که تمام قشرها جامعه را قادر است به تاءمل وا داراست و از لحاظ سنی , گروهی را مورد انگیزه قرار نمی‌دهد . نوید «عصبانی نیستم» جوانی آرمانگرا بوده که به دلیل جبر جامعه به مرز جنون رسول می‌گردد و تلنگری به کسانی میزند که یا این که گوشه‌ای از حالت نوید را تجربه کرده‌اند یا این که در به جنون کشیدن «نوید»ها در جامعه نقش داشته‌اند .

نوید هر چه مستأصل‌تر میگردد , اخلاق و رفتار مهاجم‌تری هم پیدا می نماید که در رابطه‌اش با ستاره نمود بیشتری داراست و اورا از یک شخص محترم درسمت یک شخص با واکنش‌های کنترل‌نشده احساساتی و سرکش سوق می دهد .

فیلم عصبانی نیستم

 

 




فیلم «عصبانی نیستم» چهره‌ای را نشان میدهد که دقیقا به عبارتی چیزی است که هر روز از مقابل چشمان تماشاگرش , چه بسا آن تماشاگر پول‌داری که امثال نوید را با کتک و سرکوفت بدرقه می نماید , می‌گذرد . هرچند 5 سال از ساخت فیلم «عصبانی نیستم» می‌گذرد , ولی اکنون و هوای آن هنوز نیز به شدت ملموس است و نشان میدهد که فضای جامعه در صورتی‌که تغییری نیز کرده , خوب تر نشده است . آخر و عاقبت آرمان‌گرایی درین جامعه چیست؟ غیر از این است که شخصی تحصیل‌کرده مثل نوید , به مرز بزهکاری می رسد و عقده‌های انباشته شده در وجودش را به شکلی رقت‌بار خالی می‌کند؟ نوید صرفا شخص عصبانی باطن فیلم نیست , اگرچه هسته اساسی فیلم است . در واقع , کشف کردن شخصی که عصبانی نباشد عمل رنج است , چه بسا در شرایطی که مثل ستاره بتواند خویش را در اختیار گرفتن نماید .

  • shadi mehri